تنقیه شدن در منزل

ساخت وبلاگ
خاطره از ترمه
بیمار: خانم 54 ساله

مادرم گفت خاله ات یه کاری باهات داره، اگه وقت کردی حتما یه سری بهش بزن.
گفتم چشم سرم خلوت شه میرم.
دو روز بعد رفتم خونشون ببینم چیکارم داره.
بعد از سلام و احوالپرسی دیدم کیسه و لوله تنقیه (اماله) رو آورد و گفت اینارو دکتر همراه نسخه نوشت و گفت روده هات رو شست و شو بده. نمیدونم چطور ازش استفاده کنم.
یه نگاهی بهش انداختم و گفتم خب این برای شست و شو از راه مقعده و براش توضیح دادم که چطور باید استفاده کنه.
گفت من نمیتونم تنهایی استفاده کنم میترسم یه بلایی سرم بیاد.
گفتم خاله جان الان استفاده از این ضروریه؟
گفت آره دیگه دکتر گفته برای رفع یبوست استفاده کنم.
گفتم خب الان که یاد گرفتی چطور استفاده کنی، شب که شوهرخاله اومد بگو برات انجام بده.
گفت نه شوهرخاله ات با دوستاش رفته شهرستان دو سه روز دیگه میاد.
گفتم نمیدونم والله، اگه کمکی از دست من برمیاد من در خدمتم.
گفت خاله جان نمیشه تو برام انجام بدی.
یه نگاهی به چشماش کردم دیدم واقعا میخواد انجام بشه،
گفتم اگه میخواین، باشه انجام میدم.
گفت واقعا ممنونتم عزیزم. الان چیکار باید بکنم؟
گفتم: خب میخواین کجا انجامش بدیم؟ بنظر من نزدیک دستشویی باشه که بعدش سریع باید برین دستشویی تخلیه کنین.
گفت باشه همین جا وسط هال انجام بده.
گفتم خب پس یه جالباسی بیارین که کیسه رو بهش آویزون کنیم.
سریع رفت و آورد و
گفت خب دیگه چی؟
گفتم: ملافه، تشک، بالش یا هرچی که خودتون میخواین برای اینکه روش دراز بکشین.
سریع ملافه و بالش رو آورد و پهن کرد رو زمین.
گفت دیگه چی میخوای؟
گفتم آب برای آماده کردن مایع تنقیه و کرم.
اینهارو هم آماده کرد. من هم مایع رو داخل کیسه ریختم و لوله رو بهش وصل کردم.
گفتم خاله آماده است. شما هم آماده شین بیاین اینجا دراز بکشین.
گفت آماده ام.
گفتم خاله جان لباسای پایین تنه رو کاملا دربیارین دیگه.
رفت داخل اتاق و لباسشو درآورد و با یه حوله پیچیده دور کمرش اومد. دراز کشید رو زمین.
گفتم خاله آماده ای انجام شروع کنیم؟
گفت آره عزیز دل خاله.
گفتم به پهلو بخوابین.
حوله همچنان روی بدنش رو پوشونده بود ولی پاهاش از زیر اومده بود بیرون.
حوله رو کمی زدم کنار و مقداری کرم به مقعدش مالیدم. مقداری هم به سر لوله مالیدم تا ورودش به مقعد راحت تر بشه.
لوله رو آروم به داخل مقعد فرستادم. خاله یکم تکون میخورد. مشخص بود درد داره.
گفتم خاله جان درد داری؟
گفت نه یه لحظه دردم اومد.
حوله رو دوباره کشیدم روش تا خجالت نکشه زیاد.
پیچ لوله تنقیه رو شل کردم و کم کم مایع به حرکت دراومد به سمت پایین.
گفتم خاله داره وارد میشه. همین طور بمون و تکون نخور.
من هم کنارش نشستم و دستم رو گذاشتم رو شکمش و کمی فشار دادم.
گفتم درد نداری؟
گفت یه حالتی شبیه دل پیچه دارم.
گفتم چیزی نیست طبیعیه.
منتظر موندم تا مایع وارد روده بشه. به نصف که رسید به خاله کمک کردم برگرده به سمت دیگه.
زدم پاهاش گفتم خوبی خاله؟
گفت آره عزیزم.
محتویات کیسه که تموم شد
گفتم خاله میخوام لوله رو دربیارم، بعد از درآوردن سریع برو سمت دستشویی و خودتو کاملا خالی کن.
لوله رو درآورد و به حاله کمک کردم بلند شه و حوله پیچ فرستادمش سمت دستشویی.
بعد از چند دقیقه اومد بیرون.
گفتم خوبی الان؟
گفت آره خیلی، واقعا سبک شدم. نمیدونم به چه زبونی ازت تشکر کنم.
گفتم انجام وظیفه بود خاله جان این حرفا چیه.
بعد از این مورد چندبار دیگه باهام تماس گرفت ولی من طفره رفتم از انجامش چون کلا جلوه خوبی نداره.
به هرحال این بود خاطره ای در مورد تنقیه.

معاینات پزشکی...
ما را در سایت معاینات پزشکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mmedexama بازدید : 1795 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 5:40